2024-03-28T17:04:02Z
https://imj.ut.ac.ir/?_action=export&rf=summon&issue=9610
مدیریت صنعتی
2008-5885
2008-5885
1398
11
2
ارائه یک مدل برنامهریزی دوسطحی برای زنجیره تأمین چند مرحلهای با تأکید بر قابلیت اطمینان در شرایط عدم قطعیت
مصطفی
اختیاری
مصطفی
زندیه
اکبر
عالم تبریز
مسعود
ربیعه
هدف: در این مقاله، یک مدل برنامهریزی دوسطحی برای حل مسئله همزمان انتخاب تأمینکننده و تخصیص سفارش در زنجیره تأمین چندمرحلهای ارائه شده است، بهگونهای که در سطح رهبر، مسئله انتخاب تأمینکننده با هدف افزایش قابلیت اطمینان سیستم و در سطح پیرو، مسئله تخصیص سفارش با هدف کاهش هزینه سیستم فرموله شده و تقاضای مشتریان در مرحله آخر زنجیره تأمین، غیرقطعی در نظر گرفته شود. روش: روش مدلسازی مسئله انتخاب تأمینکننده و تخصیص سفارش، مدل برنامهریزی دوسطحی است که در آن از تکنیک بهینهسازی استوار برای برخورد با شرایط عدم قطعیت مسئله و از الگوریتم ژنتیک دوسطحی برای دستیابی به جوابهای بهینه مسئله استفاده میشود. یافتهها: نتایج بدستآمده از حل یک مسئله واقعی در صنعت فولاد تحت سناریوهای مختلف، مؤید آن است که اهداف قابلیت اطمینان و هزینه، رابطه متعارضی با یکدیگر داشته و افزایش تعداد اعضای زنجیره به افزایش قابلیت اطمینان و هزینه سیستم منجر میشود. از سوی دیگر، همانگونه که افزایش قابلیت اطمینان میتواند به افزایش هزینههای سیستم منتهی شود، کاهش قابلیت اطمینان که بهطور عمده از عدم رعایت مسائل کیفی و کمبود نشئت میگیرد نیز، به افزایش سطح عدم رضایتمندی مشتریان و درنهایت افزایش هزینه کل سیستم میانجامد. همچنین نتایج بهدستآمده در شرایط عدم قطعیت در مقایسه با شرایط قطعی، وضعیت نامطلوبی را نشان میدهد. نتیجهگیری: برای بهبود قابلیت اطمینان زنجیره تأمین باید متوسط قابلیت اطمینان مراحلی از زنجیره تأمین که در مقایسه با سایر مراحل در کمترین (بیشترین) سطح قرار دارند، افزایش (کاهش) یابد تا از بروز هزینههای اضافه جلوگیری شود. همچنین رویکرد تعاملی در روششناسی پیشنهاد شده، راهکار مناسبی را در بیشینهسازی منافع سطوح رهبر و پیرو ارائه میدهد.
انتخاب تأمینکننده و تخصیص سفارش
برنامهریزی دوسطحی
قابلیت اطمینان
بهینهسازی استوار
الگوریتم ژنتیک دوسطحی
2019
08
23
177
206
https://imj.ut.ac.ir/article_72811_68ab8ed8ee2867ced1966afce3ad378a.pdf
مدیریت صنعتی
2008-5885
2008-5885
1398
11
2
طراحی چارچوبی برای تعیین روششناسیهای مناسب تحقیق در عملیات بهمنظور معماریسازی سیستم
محمد
ابویی اردکان
محمد رضا
مهرگان
علی
معینی
مهدی
شامی زنجانی
میترا
فهیمی
هدف: معماریسازی سیستم بهعنوان رویکردی برای مدیریت پیچیدگی، چهار روش کلاسیک را دربردارد. با وجود این، ابزار و تکنیکهای مشخص و پذیرفتشده و در مجموع فرایندی برای ایجاد معماری سیستمهای نوین وجود ندارد. از این رو، هدف از این پژوهش مشخصکردن روششناسیهایی از حوزه تحقیق در عملیات برای معماریسازی سیستم است. روش: معماریسازی سیستمها طبق تعاریف در حوزه تحقیق در عملیات، بهعنوان یک مسئله در نظر گرفته شد. سپس بر اساس روششناسی تحلیل جامع ریختشناسی که یکی از روششناسیهای تحقیق در عملیات نرم است، ابعاد/ متغیرها و ارزشهای/ شرایط مربوط به معماریسازی سیستمها تعریف شدند. زمینه ریختشناسی اولیه توسط پژوهشگر و مبتنی بر مبانی نظری معماریسازی سیستم تعریف شد. در ادامه، از طریق مصاحبههای نیمهساختاریافته با خبرگان حوزه معماریسازی سیستم و استفاده از تحلیل تم، زمینه ریختشناسی نهایی به تأیید رسید. در نهایت مدل ریختشناسی با کمک و همراهی مرکز ریختشناسی سوئد مدلسازی شد. یافتهها: پس از ارسال مدل بهکمک نرمافزار Carma، ماتریس ارزیابی سازگاری متقاطع بر اساس مبانی نظری معماریسازی سیستم و تحقیق در عملیات تکمیل و در اختیار مؤسسه ریختشناسی سوئد قرار گرفت. مدل در دور هفتم نهایی شد. پس از آن، پیکربندیها/ سناریوهای گوناگون از انواع وضعیت معماریسازی سیستمها با استفاده از نرمافزار Carma تعریف شد. نتیجهگیری: طبق نتایج ریختشناسی، روششناسی سیستمی نرم (SSM) بیشترین قابلیت را برای معماریسازی سیستمها دارد.
معماریسازی سیستم
روششناسیهای تحقیق در عملیات
تحلیل جامع ریختشناسی
2019
08
23
207
232
https://imj.ut.ac.ir/article_72816_400e6a209db619ba4de1c3354b1383b6.pdf
مدیریت صنعتی
2008-5885
2008-5885
1398
11
2
تعیین اندازه منابع انرژی ایستگاه شارژ خوردو الکتریکی با توجه به فاکتورهای اقتصادی
فرزانه
پارسیان
بابک
رضایی
هدف: بهدلیل افزایش نگرانیهای زیستمحیطی، امروزه، جایگزینی وسایل نقلیه الکتریکی با وسایل نقلیه سوختی بهعنوان راهحلی اقتصادی، اهمیت ویژهای پیدا کردهاست. با توسعه بهکارگیری انرژیهای تجدیدپذیر و سیستمهای ذخیرهساز انرژی، طراحی ایستگاههای شارژ با ترکیبی از این منابع انرژی و امکان تبادل با شبکه برق امری ضروری است. در این مقاله به مسئله طراحی این ایستگاهها، ظرفیت و تعیین منابع تأمین انرژی در این ایستگاهها پرداخته شده است و تقاضای موجود در بازه های زمانی و محدودیتهای مربوط به ایستگاه شارژ و هر یک از منابع انرژی در نظر گرفته شدهاند. روش: مسئله پژوهش، در قالب مدل برنامهریزی خطی عدد صحیح بمنظور بهینهسازی هزینههای سرمایهگذاری و عملیاتی ایستگاه، برای افق زمانی مشخص فرموله شده است. در این مدل، ایستگاه شارژ قابلیت دارد که بهصورت غیرهمزمان انرژی را از شبکه برق شهری خرید و فروش کند. همچنین، هزینهها و درآمدهای آن با در نظر گرفتن فاکتور ارزش زمانی پول در مدل محاسبه شده است. مدل پیشنهادی برای یک مسئله واقعی مربوط به ایستگاه شارژ عمومی در کشور هلند بهکار گرفته شده و بر اساس سه سناریوی تعریفشده و سیاستهای مختلف، تعداد بهینه پنلهای سیستم انرژی خورشیدی، باتریهای سیستم ذخیرهسازی انرژی و مقدار بهینه انرژی خریداریشده از شبکه برق و انرژی فروختهشده به شبکه برق در هر بازه زمانی بهدست آمد و از نظر اقتصادی بررسی شد. یافتهها: طبق نتایج بهدستآمده، هر سه سناریو تحت شرایط مختلف، توجیه اقتصادی داشته و سودآور بودهاند. نتیجهگیری: استفاده از انرژی خورشیدی و باتریها، علاوهبر کاهش وابستگی ایستگاه شارژ به شبکه برق شهری، در سودآوری و درآمدزایی بیشتر برای ایستگاه شارژ، نقش کلیدی دارد.
خودروی الکتریکی
بهینهسازی
باتری
سیستم انرژی خورشیدی
فاکتورهای اقتصادی
2019
08
23
233
254
https://imj.ut.ac.ir/article_72820_171f9a8fccc80ea158e4c490ea596254.pdf
مدیریت صنعتی
2008-5885
2008-5885
1398
11
2
مدلی برای چابکی در تعمیرات اساسی با روش مدلسازی ساختاری تفسیری(مورد مطالعه: یکی از مراکز تعمیرات و بازسازی تجهیزات دفاعی)
کیانوش
بهرامی
محمد حسین
کریمی گوارشکی
هدف: امروزه سازمانها با محیطی در حال تغییر و پیشبینینشده مواجه هستند و سازمانهایی میتوانند به پیشرفت دست یابند که بتوانند به سرعت پاسخگوی این تغییرات بوده و در واقع از سطح مناسبی از چابکی برخوردار باشند. در این مقاله مدلی ارائه شده است که در آن مهمترین عوامل کلیدی در تعمیرات اساسی و بازسازی چابک را تبیین میکند. روش: رویکرد مورد استفاده مدلسازی ساختاری تفسیری (ISM) و شیوه گردآوری اطلاعات مبتنی بر مصاحبه و پرسشنامه بوده است. یافتهها: پس از مطالعات ادبیات موضوع، 36 عامل در حوزه چابکی شناسایی شده و به تأیید خبرگان رسید. سپس با استفاده از روش طوفان فکری 16 عامل بهعنوان عوامل کلیدی در استراتژی تعمیرات اساسی و بازسازی، تعیین شدند. پس از آن پرسشنامهای مبتنی بر رویکرد ISM طراحی شد و در اختیار 17 نفر از خبرگان و کارشناسان قرار گرفت. پس از رسیدن به اتفاق نظر، این عوامل با رویکرد مد نظر تجزیه و تحلیل شده و در شش سطح طبقهبندی شدند که مهمترین این عوامل پشتیبانی مدیران ارشد، بیان اهداف مدیریتی شفاف و تمرکز و توجه به استفادهکنندگان (مشتری) است. نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش نشان میدهد، میتوان با تدوین برنامههای بلندمدت و کوتاهمدت توسط سلسلهمراتب فرماندهی، استفاده از توانمندیهای مراکز صنعتی و دانشگاهی کشور، استفاده از دانش و تجربیات کارکنان سازمان به سطح مطلوبی از چابکی در تعمیرات اساسی و بازسازی (تعمیرات اساسی) تجهیزات دفاعی نائل شد.
چابکی
تعمیرات اساسی (تعمیرات اساسی)
مدل ساختاردهی تفسیری (ISM)
2019
08
23
255
272
https://imj.ut.ac.ir/article_72821_f68841eedbf9c5d64f9be5ae04f221bb.pdf
مدیریت صنعتی
2008-5885
2008-5885
1398
11
2
ارزیابی و مقایسه شاخصهای کلیدی عملکرد توسعه پایدار در صنعت پتروشیمی با استفاده ازSMAA و SMAA-S
محمدعلی
شاه حسینی
سیده فروزان
جواهری شلمانی
طهمورث
حسنقلی پور یاسوری
علی
رستمی
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی شاخصهای کلیدی عملکرد توسعه پایدار صنعت پتروشیمی ایران و همچنین رتبهبندی و مقایسه زوجی شرکتهای زیرمجموعه یکی از شرکتهای مادر تخصصی این صنعت و شناسایی قوتها و ضعفهای راهبردی آنها با توجه به تمامی شاخصها و همچنین رتبههایی است که میتوانند به خویش اختصاص دهند. تعیین مهمترین شاخص کلیدی عملکرد در ارتباط با بنچ مارک متوسط عملکرد پنجساله توسعه پایدار از سایر اهداف مهم این پژوهش است. روش: در این پژوهش از روش تحلیل مقبولیت تصمیمگیریهای تصادفی چندمتغیره SMAA ـ از اعضای جدید خانواده تصمیمگیری چندمتغیره ـ استفاده شده و روش نمونهگیری، غیرتصادفی نیز سهمیهای است. یافتهها: نتایج نشان داد که برای نگاه جدید به حاکمیت شرکتی، شاخصهای کلیدی عملکرد عبارتاند از: از جنبه بعد اقتصادی شامل: رشد درآمد، درصد بازگشت دارایی و نسبت سود به درآمد؛ از جنبه بعد زیستمحیطی شامل: مصرف آب سالم، تولید گازهای گلخانهای، مشعلسوزی، لکههای نفتی و کاهش زباله؛ از جنبه بعد اجتماعی شامل: جلوگیری از فساد، مقدار صدمات و جراحات وارده و میزان توسعه و آموزش نیروها است. همچنین رتبهبندی شرکتها و مقایسه زوجی آنها و شناسایی قوتها و ضعفهای هر یک از شرکتها بهدقت انجام شد. مشعلسوزی نیز بهعنوان مهمترین شاخص در ارتباط با توسعه پایدار شناسایی شد. نتیجهگیری: یافتههای این پژوهش حاکی از آن است که شرکتهای فعال در حوزه صنعت پتروشیمی، ضمن توجه به نگاه چندبعدی حاکمیتی و ایجاد ارزشآفرینی برای تمامی ذینفعان، میبایست به شاخص کلیدی مشعلسوزی نگاهی ویژه داشته باشند.
حاکمیت شرکتی
شاخصهای کلیدی عملکرد
توسعه پایدار
صنعت پتروشیمی
مشعلسوزی
SMAA
2019
08
23
273
302
https://imj.ut.ac.ir/article_72822_a089a5f2ab2bf7bf9cbdf046b948f9ea.pdf
مدیریت صنعتی
2008-5885
2008-5885
1398
11
2
شناسایی عوامل مؤثر برآینده نظام استانداردسازی تولید و تشریح سناریوها
رضا
نوروزی
سامره
شجاعی
روح الله
سمیعی
پرویز
سعیدی
هدف: هدف از اجرای این تحقیق، شناسایی عوامل مؤثر بر آینده نظام استانداردسازی ایران، در حوزه فناوری تولید و شناسایی و تشریح سناریوهای محتمل است. روش: یکی از روشهای آیندهپژوهی سناریونویسی است. در این تحقیق با استفاده از روش تحلیل تأثیر متقابل تلاش شد که احتمال تأثیر رویدادی بر رویدادی دیگر پیشنگری شود. برای انجام این محاسبات پیچیده ماتریس تحلیل اثر متقاطع نیز، از نرمافزار MICMAC استفاده شد. یافتهها: ابتدا بر اساس مطالعات کتابخانهای و نظر خبرگان، فهرستی از عوامل و متغیرهای بسیار مهمی که بر آینده نظام استانداردسازی تولید مؤثرند، تهیه شد و در ادامه، عوامل منتخب از طریق پرسشنامه شناسایی شدند. در مرحله بعدی، با طراحی پرسشنامه تأثیر متقابل و بهکارگیری روش تحلیل تأثیرات متقابل و استفاده از نرمافزار ذکر شده، نظر خبرگان تحلیل شد و 9 عامل از بین 24 عامل فهرستشده بهعنوان عوامل کلیدی نهایی (ریسک) شناسایی شدند. در ادامه با طراحی پرسشنامه عدم قطعیت تلاش شد که عدم قطعیتها و اهمیتهای مربوط به هر یک از این 9 عامل تعیین شود. بر اساس نتایج و محاسبات انجام شده روی نتایج این پرسشنامه، چهار سناریوی آینده نظام استانداردسازی در حوزه فناوری تولید مشخص شد. در نهایت با تشکیل پانل خبرگان، این سناریوها تشریح شدند. نتیجهگیری: بر اساس نتایج مشخص شد که دو عدم قطعیت «سیاستهای تولید در جهت ایجاد بستر رقابتی در صنایع» و «امکان تهیه تجهیزات و ماشینآلات مدرن تولید» ضرایب بیشتری دارند و محورهای چهار سناریوی این تحقیق را شکل میدهند.
آیندهپژوهی
استانداردسازی
تولید
سناریو نویسی
فناوری
2019
08
23
303
328
https://imj.ut.ac.ir/article_72823_2e26cb707d0433799364e7c2fce66c51.pdf
مدیریت صنعتی
2008-5885
2008-5885
1398
11
2
شناسایی و رتبهبندی عوامل مؤثر در پیادهسازی نوآوری بازخدماتی(مورد مطالعه: بانک قوامین)
فرشاد
فائزی رازی
نیما
علیمرادیان
هدف: ماهیت نوآوری ایجاد تغییر در محصولات یا خدمات و نیز تغییر در روش خلق و عرضه آنها، با هدف پاسخگویی به بازارهای جدید و نیازهای متغیر مشتریان است. انجام این تغییرات به دیدن پیوندها، کشف فرصتها و استفاده از آنها نیاز دارد. درک ماهیت نوآوری و اهمیت آن از موضوعات مهم و اساسی در عصر حاضر است. هدف این مقاله، شناسایی و رتبهبندی فاکتورهای مؤثر در پیادهسازی نوآوری بازخدماتی در بانک قوامین است. روش: در این پژوهش از روش توصیفی ـ همبستگی استفاده شده است. جامعه آماری این تحقیق کارشناسان بانک قوامین هستند. بهمنظور جمعآوری دادهها، از پنج پرسشنامه بر اساس متغیرهای تحقیق استفاده شده و پرسشنامههای تحقیق پس از تعیین روایی و پایایی در بین نمونه آماری توزیع شدهاند. بهمنظور تجزیه و تحلیل دادهها از مدلسازی مسیری ـ ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی و برای وزندهی آنها از روش آنتروپی شانون استفاده شده است. یافتهها: مدل بهکارگرفتهشده نشان میدهد که پیادهسازی نوآوری بازخدماتی، به عوامل منابع، سازمانی، محیطی و تعاملی وابسته است. نتیجهگیری: بهعلت بیشترین تأثیرپذیری از عامل منابع خارجی، بانک قوامین باید تمرکز خود را در توسعه تکنولوژی و مدلهای کسبوکار مرتبط با خدمات الکترونیک، افزایش دهد. در این راستا، سرمایهگذاری مشترک و همکاری متقابل با شرکتهای تکنولوژی مالی میتواند عرصه جدیدی در نوآوری رقم بزند.
پیادهسازی نوآوری
نوآوری باز
سازمانی
محیطی
تعاملی
2019
08
23
329
350
https://imj.ut.ac.ir/article_72824_f5e61afad7f2291cd19d011a5fc904d1.pdf
مدیریت صنعتی
2008-5885
2008-5885
1398
11
2
زمانبندی چندهدفه پروژه با قابلیت فشردهسازی چندگانه فعالیتهای چندحالته و محدودیت منابع و حالت اجرای یکسان فعالیتهای همگروه
هیوا
فاروقی
سعدی
پاینده
فرید
عبدی
هدف: هدف این پژوهش ارائه مدل و حل مسئله زمانبندی پروژه با محدودیت منابع با اهداف چندگانه قابلیت اطمینان، ریسک، زمان و هزینه پروژه در حالت گسسته، با لحاظ کردن قابلیت فشردهسازی چندگانه و همچنین حالتهای اجرای یکسان زیرمجموعه فعالیتهاست. روش: با بررسی و مطالعه ادبیات موضوع، یک مدل برنامهریزی ریاضی برای مسئله ارائه شد و بهدلیل NP-hard بودن مسائل زمانبندی در حالت گسسته، برای حل مسئله، از الگوریتمهای فراابتکاری NSGA-II، MODA و NSGA-III در ابعاد متفاوت، استفاده شده است. پس از ارائه نتایج، عملکرد الگوریتمهای ذکرشده با استفاده از تعدادی معیارهای عملکردی ارزیابی شده است. یافتهها: استفاده از مفاهیم فشردهسازی چندگانه و حالتهای اجرای یکسان زیرمجموعه فعالیتها و بهتبع آن انتخاب بهترین حالت برای اجرای فعالیتها در هر زیرمجموعه، با تعیین تعداد مناسب واحدهای زمانی فشردهسازی، سبب میشود در رابطه با اهداف پروژه به نتایج بسیار بهتری دست یافته و در نتیجه، قابلیت اطمینان پروژه حداکثر و ریسک، زمان و هزینه تکمیل پروژه حداقل شود. نتیجهگیری: در نظر گرفتن مفاهیم قابلیت اطمینان و ریسک پروژه تا حد بسیار زیادی میتواند در هرچه بهتر انجام شدن پروژهها کمک کند، در حالی که در بیشتر تحقیقات انجامشده، صرفاً به زمان و هزینه بهعنوان اهداف پروژه توجه میکنند. علاوه بر آن با لحاظ کردن قابلیتهایی همچون فشردهسازی چندگانه و حالتهای اجرای یکسان زیرمجموعه فعالیتها، علاوه بر نزدیک کردن مسئله به دنیای واقعی، میتوان به جوابهای بهتری نیز دست یافت.
زمانبندی پروژه
قابلیت اطمینان و ریسک
الگوریتم فراابتکاری
حالتهای اجرای یکسان
فشردهسازی چندگانه
2019
08
23
351
379
https://imj.ut.ac.ir/article_72825_0b90f656d8a03c2635f68651332ce62b.pdf